هم جنس گرایی در ایران باستان بخش دوم
سکس در تاریخ 35
هم جنس گرایی در ایران باستان بخش دوم ..
اولین اثر ادبی در باب همجنسگرایی
شاید بتوان از میان اولین نوشته های ادبی هم جنسگرایی از سوی فارسی زبانان به اشعار ابونواس اهوازی اشاره کرد . ابونواس، حسن ابن هانی حکمی که در سال 133 هجری در اهواز متولد شد از پیشگام و بنیانگذار شعر عاشقانه عرب بود. از او بعنوان یکی از بزرگترین شاعران کلاسیک عربی نام می برند. از ابونواس در روایت های فولکلور نیز یاد شده و یکی از شخصیتهای کتاب هزار و یک شب نیزمیباشد. پدر ابونواس، هانی از عشیره طیء از بنی سعده اهواز است و مادرش جلبان از مردم جبال اهواز بود. ابن حباب بسیار او را دوست میداشت و در هر نشستی، سخن خود را با غزلی از ابو نواس آغاز میکرد.. در سی سالگی، پس از ابراز عشق به دختری کنیز به نام جنان و تهمت هایی که مردم بصره به خاطر همین موضوع به او روا داشتند، به بغداد رفت. خیلی زود به خاطر شعرهای شوخیآمیز و طنزش، مشهور شد. شعرهای او عمدتا توصیفگر لذت های شراب نوشی (خَمریات) و عشقورزی به پسران نوجوان (مُذکرات) بودند. جایی می گوید: « از برای پسرکان، ازدختران دست شستهام و از برای شراب کهنه، آب زلال را از خاطر بردهام در جایی دیگر در مذمت شعرای عرب و متهم کردن آنان به نا اشنایی با مفهوم عشق میگوید : اما به خدا دور از هر فساد و سیاهکاری سوگند می خورم که اگر “مرقش” ( شاعر جاهلی ) زنده بود دلش متعلق به جنس مذکر می شد و در حب امردان بیابان را ترک می کرد
رودكي نیز آشكارا از زيبايي پسران كه در دستگاه اميران به ساقي گري مشغول بودند چنین میگوید :
ترك هزاران بپاي پيش صف اندر
هريك چون ماه بر دوهفته درخشان
باده دهند بتي بديع ز خوبان
بچه خاتون ترك و بچه خاقان
از كف تركي سياه چشم و پري روي
قامت چو سرو و زلفكانش چو چوگان
هم جنسگرایی نزد آل بویه
به زعم ویلهم فلور لواط گری نزد بسیاری از بزرگان حکومت بویه که در سالهای 355 تا 476 بر بخش بزرگی از ایران و شرق عراق حکومت میکردند رواج داشته است . آمده است سبکتکین ، فرماندهان قشون و نیز شاه ابوالفضل وزیر مردان مابون داشتند. گویا علت دشمنی خونین شاه ابوالفضل وزیر ، و سبکتگین بر سر زیبا روی پسری بوده است که شاه ابوالفضل وزیر آنرا از چنگ سبکتگین در اورده بوده است. بین دو تن از حاکمان خاندان بویه به نام های بختیار و عضدالدوله نیزدر سال 398 جنگی در اهواز در گرفت که منجر به اسارت یکی از غلامان ترک بختیار به نام بیتگین شد . با انکه بیتگین زیاد هم خوش بر و رو نبود لیکن بختیار از به اسارت رفتن او سخت رنجیده گردید در حدی که از خوردن و نوشیدن افتاد ، بر تخت ننشست و کسی را به حضور نپذیرفت . میل به گریه داشت و به هنگامی که دست اندر کاران خبر مهمی را لازم بود که به او برسانند در ملاقات با ایشان از حزن و غم خود با انان میگفت و سفره دل خود را از فراغ غلام نزد آنان میگشود .قشون به هم ریخته شده بود و اوضاع به اجبار در اختیار وزیر مختار در امده بود . سرانجام بختیار به پسر عموی خود عضدالدوله نامه ای نوشت و از او خواهش کرد که بیتگین را باز پس دهد و به او وعده داد که دو زن ماهر به نواختن عود را برای او بفرستد . بده بستان انجام میشود و آورده اند بختیار چنان از باز گشت بیتگین به وجد آمده بوده است که گویی برکات دنیا و آخرت به او بخشیده شده است .
هم جنسگرایی نزد غزنویان
چنانچه میدانیم عشق سلطان محمود پادشاه سلسه غزنوی ( حکومت 419-451 ) به غلام خود ” ایاز” در ادبیات فارسی ضرب المثل است. ابوالنجم اياز (درگذشته 449 ه . ق) غلام ترك زادهاى بود در دربار غزنوى، و سلطان محمود غزنوى علاقه و دلبستگى ويژهاى به او داشت و داستان اين علاقه زبانزد خاصّ و عام بود. شرح این توجه و علاقه در چهار مقاله نظامی – عروضی چنین آورده شده اشت :
سلطان یمین الدوله، مردی دیندار و متقی بود و با عشق ایاز، بسیار کشتی گرفتی تا از شارع شرع و منهاج حریت قدمی عدول نکرد. شبی در مجلس عشرت –بعد از آنکه شراب در او اثر کرده بود و عشق درو عمل نمود به زلف ایاز نگریست. عنبری دید بر روی ماه غلتان، سنبلی دید بر چهره آفتاب پیچان. حلقه حلقه چون زره، بند بند چون زنجیر، در هر حلقه ای هزار دل. در هر بندی هزار جان. ترسید که سپاه صبر او با لشکر زلفین ایاز برنیاید. کارد برکشید و به دست ایاز داد که بگیر و زلفین خویش را ببر. ایاز خدمت کرد و کارد از دست او بستد و گفت: «از کجا ببرم؟» گفت: «از نیمه» ایاز زلف دو تا کرد و تقدیر بگرفت و فرمان به جای آورد و هر دو زلف خویش را پیش محمود نهاد.
گویند آن فرمانبرداری عشق را سبب دیگر شد. محمود زر و جواهر خواست و افزون از رسم معهود و عادت، ایاز را بخشش کرد و غایت مستی و در خواب رفت و چون نسیم سحرگاهی بر او وزید، بر تخت پادشاهی از خواب درآمد، آنچه کرده بود یادش آمد. ایاز را بخواند و آن زلفین بریده را دید. سپاه پشیمانی بر دل او تاخت برآورد و خمار عربده بر دماغ او مستولی گشت. میخفت و میخاست و از مقربان و مرتٌبان کس را زهره آن نبود که پرسیدی که سبب چیست؟
تا آخر کار حاجب علی قریب – که حاجب بزرگ او بود- روی به عنصری کرد و گفت: « پیش سلطان درشو و خویشتن بدو نمای و طریق کن که سلطان خوش طبع گردد. عنصری فرمان حاجب بزرگ را به جای آورد و در پیش سلطان شد و خدمت کرد.
سلطان یمین الدوله سر برآورده و گفت: «ای عنصری، این ساعت از تو می اندیشم میبینی که چه افتاده است ما را؟ در این معنی چیزی بگوی که لایق حال باشد.» عنصری خدمت کرد و بر بدیهه گفت:
کی عیب سـر زلـف بت از کاسـتن است چه جای به رغم نشستن و خاستن است
جای طرب و نشاط و می خواستن است کـــــه آراســتن ســرو ز پــیـراسـتن اسـت
سلطان یمین الدوله محمود را با این دوبیتی غایت خوش افتاد. بفرمود تا جواهر بیاورند و سه بار دهن او پر جواهر کرد و مطربان پیش خواست و آن روز تا به شب بدین دوبیتی شراب خوردند و آن داهیه بدین دوبیتی از پیش برخاست و عظیم خوش طبع گشت. [چهار مقاله نظامی عروضی، ص66-69]
ادامه دارد..
شاد و پیروز باشید و شعار همیشگی را در گوش که : ” سکس بهتر ، زندگی بهتر“
دکتر مریم محبی
رواندرمانگر و سکس تراپیست
905-597-1622
Voice mail : 818-732-1622
4 thoughts on “هم جنس گرایی در ایران باستان بخش دوم”
Leave a Reply
You must be logged in to post a comment.
مطلب خوبی بود اما اون تصویر اولیه(که از فیلم 300 هست) کاملاً بی ربط انتخاب شده.
Good pionts all around. Truly appreciated.
سلام لطفا از سکس با محارم هم بگید
ایا قدیما همجنسباز زنی نبوده ,که همش و از مردا نوشتین?????
??