کولی روسپی
کولی روسپی
لول در لغت نامه دهخدا با نام های کول ، غربال بند ، غربتی ، قرشمال ، سوزمانی ، حرامی ، توشمال ، قره چی و… امده است که معمولاً ا شاره بر دوره گردان و نوازندگان و خوانندگانی دارد که از جایی به جای دیگر در حرکت بودند و داستان ها و سروده های خود را همراه با سازهای مخصوص و قومی خود برای شنوندگان کوچه و بازار ، دربار و… میخواندند. در برهان قاطع آمده است : لولی بر وزن لوری که سرود گوی کوچه و گدای در خانه ها باشد و به معنی نازک و لطیف و ظریف هم امده است اصل آنها از هند است و در هندوستان به قحبه و فاحشه معروفند. در هند به انها کاولی گویند و در ایران الف آنرا حذف کرده اند وبه آنها ” کولی ” گویند.
در مجمع التواریخ و القصص آمده است : بهرام گور همواره از حال جهان خبر و کس را هیچ رنج و ستو نیافت جر آنکه بی رامشگر شراب خورندی . پس بفرمود تا به ملک هندوستان نامه نوشتند و از وی” کوسان “خواستند و کوسان به زبان پهلوی ” خنیاگر” بود. پس از هندوستان دوازده هزار مطرب بیامد زن و مرد و لوریان که هنوز بجایند از نژاد ایشانند و ایشان را ساز و چهار پا داد تا رایگان پیش مردم رامشی کنند . روایت مجمل التواریخ با شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی یکی میباشد و در شاهنامه قدری روشن تر بیان گردید است بدین سان که وقتی در زمان بهرام گور اوضاع و احوال کشور روبه راه میشود برزیگران و مردم بی چیز معترض میشوند که ایشان مانند اشراف رامشگری ندارند تا موجبات شادی آنها را فراهم کنند . این جمله میرساند که گوسان ها در خدمت اشراف و دربار بوده اند و بهرام گور برای بر اوردن مقصود انان عده ای کولی را از هندوستان طلب میکند وبه کار خنیاگری و خواندن داستان در میان برزیگران میگمارد
دلربایان خرابات
در رستم التواریخ در شرح خرابات خانه ها و رامشگرانی که به دلربایی در این اماکن مشغول بودند آمده است : بر ارباب دانش و بینش پوشیده مباد که والا جاه ، کریم خان وکیل الدوله از روی مصلحت ملکی ، به جهت میگساران و باده کشان میخانه و خراباتی با لطف و صفا و پر نشو نما بنا نمود و ان محله را جایگاه فواحش و شاهدان دلکش طناز پر عشوه و ناز قرار دادند و ان را” خیل ” میخواندند
به قدر پنج شش هزار نفر زنان ماهروی گل رخسار مشکین موی دلربای خوش اطوار ، همه خوش آواز و بازیگر و رقاص و جمله رامشگر عام و خاص ، هم با ادب و کمال و معرفت و نکته پرداز ، همه اشاره فهم و مونس جان و دل اهل راز و نیاز در ان خیل و دار الذت دلکش جا دادند
شاهوشان گردنگش و بهادران با کشمکش و وزیران با فضل و کمال و ادب و سرهنگان سلطنت طلب و امیران و گردان با حسب و نسب ، بلکه همه ساکنین دارالعلم شیراز را شب و روز مقید به قید باده کشی و شاهد بازی و مشغول به شغل مجلس آرایی و محفل پردازی نمود و چنان سرگرم این کار و شیفته این اطوار گردیدند که اهل و عیال و یار و دیار را فراموش و با لعبت غرور دمساز و با شاهد غفلت هم آغوش گردیدند و آن وکیل جلیل کاردان ، جم جاه ایران و قاطبه خلایق ، از فتنه و شر اهل فساد و از ضرر و گزند ارباب افساد محفوظ و اسوده گردیدند
چند نفر از آن فواحش دلربای ماهروی سرو قد گل رخسار پر کرشمه و ناز و چند تن از آنان شاهدان شکرخند نسرین بدن ، سیمین بر ، هلال ابروی نرگس چشم طناز که هریک در خوبی و زیبایی و دلربایی طاق و در حسن آداب و اخلاق و خوش منشی ، مشهور افاق بودند ، اسامی انان چنین است :
اسامی لولیان
گلناز ، کشور ، مرصع ، ماه پیکر ، ماه پاره ، ملا فاطمه ، شاخ نبات ، آب حیات ، قند مکرر ، کبک خراسان ، بلورین ، ناز دار ، گلستان ، بوستان ، عنبر بو ، صنوبر ، همیشه بهار ، حورزاد ، زمرد ، زبر جد ، نگارین ، نور افشان ، پریزاد ، دلستان ، شاه پسند جانانه ، مشک فشان و… غرض آنکه هر یک از ایشان در فنون معشوقه گی و دلربایی ، رشک شیرین و زلیخا و لیلی و در مراسم عشو گری و کرشنه پردازی و ناز فروشی ، دل های شیفته را از ایشان تسلی بود و حور بهشتی در حسن و جمال و رعنایی ، از ایشان شرمنده و پری از گفتار و رفتار و اطوار دلپسندشان ، از خجالت سر به زیر افکنده و از دیدنشان ، زاهدان صومعه نشین ، مسجد را با خرابات معاوضه مینمودند و تاسف بر غبن گذشته میخوردند و عابدان خردمند خلوت گزین از تماشای ایشان دیوانه وار رو به جانب صحرا چاک گریبان میدویدند و در دشت از حسرت ایشان می مردند
از آن جمله ملا فاطمه مذکوره ، زنی بود میانه بالا و سیاه چرده نزدیک به گندم گونی و لیمو پستان و باریک بینی و باریک میان و بزرگ کفل و چشم جادو و هلال ابرو و مشکین مو عنبر بو و با ملاحت وشیرین گفتگو بوده و در نغمه پردازی و خوش اوازی رشک بلبلان گلستانی و در جلوه گری و بازیگری و رقاصی غیرت طاووسان لبنانی و کبک روش و خوش خو و دلجو ن نیکومنش بوده و هرگز به کسی تکبر نمیکرده و دل شاه و گدا را بی تفاوت به دست میاورده و هر کسی را از خود راضی مینمود.
روسپیگری دردوره قاجار
در دوره قاچاریه ، رد پای روسپیگری را میتوان در محله ” چاله آبی ” جستجو کرد . به روایت تاریخ پس از مرگ ناصرالدین شاه 188 تن از زنان او را فردی بنام ” زال محمد خان ” به محله ای گسیل داشت بنام چاله آبی که در واقع همان جایی میباشد که بعد ها محله ” شهر نو ” آنجا بنا شد و …
ادامه دارد
شاد و پیروز باشید و شعار همیشگی را در گوش که : ” سکس بهتر ، زندگی بهتر”
دکتر مریم محبی
رواندرمانگر و سکس تراپیست
905-597-1622
Voice mail : 818-732-1622