
تصویر زن
تصویر زن
تصویر زن شعری از ایرج میرزا
در سردر کاروانسرايي
تصوير زني به گچ کشيدند
ارباب عمایم اين خبر را
از مخبر صادقي شنيدند
گفتند که وا شريعتا خلق
روي زن بي نقاب ديدند
آسيمه سر از درون مسجد
تا سردر آن سرا دويدند
ايمان و امان به سرعت برق
مي رفت که مؤمنين رسيدند
اين آب آورد آن يکي خاک
يک پيچه ز گِل بر او بريدند
ناموس به باد رفته اي را
با يک دو سه مشت گِل خريدند
چون شرع نبي ازين خطر جَست
رفتند و به خانه آرميدند
غفلت شده بود و خلق وحشي
چون شير درنده مي جهيدند
بي پيچه زن گشاده رو را
پاچين عفاف مي دريدند
لبهاي قشنگ خوشگلش را
مانند نبات مي مکيدند
بالجمله تمام مردم شهر
در بحر گناه مي تپيدند
درهاي بهشت بسته مي شد
مردم همه مي جهنميدند
مي گشت قيامت آشکارا
يکباره به صور مي دميدند
طير از وکرات و وحش از حجر
انجم ز سپهر مي رميدند
اين است که پيش خالق و خلق
طلاب علوم روسفيدند
با اين علما هنوز مردم
از رونق ملک نااميدند
**********************************
تصویر زن ایرج میرزا به صورتی بی پروا در سرتاسر دیوان اشعارش سعی بر آن دارد که به جدال با تمامی باور های جامعه در زمینه سکس و ارتباط جنسی بپردازد او در این جدال از بکار بردن هیچ کلامی ابا ندارد و با درگیر شدن با هیچ اعتقادی نیز نگران نیست اینهمه بی پروایی و دل به دریا زدن آنهم در جامعه ای که سخن از سکس در فرهنگ رسمی و متعارف همواره منع شده بوده است نیاز به دنبال کردن خط و مشی خاصی را طلب می کرده است ایرج در تمامی دیوان خود به هزل و طعنی بی پروا با عارف شاعر شناخته شده و پایبند به اصول مذهبی می پردازد هزلی تلخ و آسیب زننده